شعر اصفهان
اصفهان نصف جهان من و توست
اصفهان راحت جان من و توست
مسجد زاهد و میخانه ی مست
راز پیدا و نهان من و توست
هر شهیدی که به خاکش خفته
روح بیدار زمان من و توست
داغ خونریزی افغان و مغول
بر دل شهر و به جان من و توست
زخم تاریخ درونش جاریست
مرده رودش نگران من و توست
بسکه خشکیده و لب تر کرده
زخمِ واکرده دهان من و توست
بر دل نقش جهانش دیدم
نقشی از درد جهان من و توست
مسجد و حوزه و بازارش گفت
دین ما در غم نان من و توست
مسجد شیخ بُوَد لطف الله
مسجد شاه، امان من
ایجاد کننده
  بازي شكلك
 مدركت چيه؟
 شعرمرگ
 دل شكسته
 صفحه درد ودل
 آه من
 *ورزش كاراش بيان تو*
 شعر اصفهان
 بهترين عمل
 ₪@*شاهین شهر*₪@
صفحات ایجاد شده توسط اعضا