تو را دوست دارم -کنارم باش

تقدیم به شراره عزیز من از عهد آدم تو را
دوست دارم از آغاز عالم تو را دوست دارم
چه شب‌ها من و آسمان تا دم صبح سرودیم
نم‌نم، تو را دوست دارم نه خطی، نه خالی!
نه خواب و خیالی من ای حس مبهم تو را دوست
دارم سلامی صمیمی‌تر از غم ندیدم به
اندازه‌ی غم تو را دوست دارم بیا تا صدا
از دل سنگ خیزد بگوییم با هم: تو را دوست
دارم جهان یک دهان شد هم‌آواز با ما تو
را دوست دارم، تو را دوست دارم

چه زیباست بخاطر تو زیستن وبرای تو
ماندن بپای تو مردن وبه عشق تو سوختن؛
وچه تلخ وغم انگیز است، دور از توبودن،
برای تو گریستن؛ و به عشق و دنیای تو
نرسیدن؛ ایکاش می دانستی بدون تو، مرگ
گواراترین زندگیست؛ بدون تو وبه دور
ازدستهای مهربانت، زندگی چه تلخ
وناشکیباست. ایکاش می دانستی مرز خواستن
کجاست، وایکاش میدیدی قلبی راکه فقط؛
برای تو می تپد دوست دارم تا اخرين
باقيمانده ی جانم تو را عاشق کنم زندگی
من در زلالی چشمان تو خلاصه شده زندگی من
در نفس های بازدم تو جاری شده زندگی من
در همين از تو نوشتن ها وسعت يافته نفس
کشيدن من تنها با ياد اوری زنده بودن تو
امکان پذير است همين که گاه نگاه چشمان
پر از عشق يا سردی تو را ميبينم برايم
کافی است و قانع کننده است که زندگی
زيباست اگر روزی از ديار من سفر کنی با
چشمانی نابينا شده از گريستن در نبودت
جای قدمهايت را بر روی سنگفرش خيابان گل
باران ميکنم


چت اورداپ

باز هم برای تو.. هنوز
هم عاشقانه‌هایم را عاشقانه برای تو
می‌نویسم.. هنوز هم در ازدحام این همه بی
تو بودن از با تو بودن حرف می‌زنم.. هنوز
هم باور دارم عشق ما جاودانه است.. این
روزها دیگر پشت پنجره می‌نشینم و به
استقبال باران می‌روم. می‌دانم پائیز،
هنوز هم شورانگیز است.. می‌دانم یکی از
همین روزها کسی که نبض زندگی من است، کسی
که جز تو نیست بازمی‌گردد.. می‌دانم
تمام می‌شود و ما رها می‌شویم؛ پس
بگذار بخوانم: اولین عشق من و آخرین عشق
من تویی نرو، منو تنها نذار که سرنوشت من
تویی... تو را دوست می‌دارم تو را به جای
همه زنانی که نشناخته‌ام دوست می‌دارم
تو را به جای همه روزگارانی که
نمی‌زیسته‌ام دوست می‌دارم برای خاطر
عطر گسترده بیکران و برای خاطر عطر نان
گرم برای خاطر برفی که آب می‌شود، برای
خاطر نخستین گل برای خاطر جانوران پاکی
که آدمی نمی‌رماندشان تو را برای خاطر
دوست داشتن دوست می‌دارم تو را به جای
همه زنانی که دوست نمی‌دارم دوست
می‌دارم. جز تو، که مرا منعکس تواند
کرد؟ من خود، خویشتن را بس اندک
می‌بینم. بی تو جز گستره بی کرانه
نمی‌بینم میان گذشته و امروز. از جدار
آینه خویش گذشتن نتوانستم می‌بایست تا
زندگی را لغت به لغت فرا گیرم راست از
آنگونه که لغت به لغت از یادش می‌برند.
تو را دوست می‌دارم برای خاطر فرزانگیت
که از آن من نیست تو را برای خاطر سلامت
به رغم همه آن چیزها که به جز وهمی نیست
دوست می‌دارم برای خاطر این قلب
جاودانی که بازش نمی‌دارم تو
می‌پنداری که شکی، حال آنکه به جز دلیلی
نیستی تو همان آفتاب بزرگی که در سر من
بالا می‌رود بدان هنگام که از خویشتن در
اطمینانم.


چت اورداپ

فقط کامنت    

ایجاد کننده

مواد رادیواکتیو از اتمهای ناپایداری تشکیل می شوند که تجزیه می شوند و انرژی سطح بالایی به نام تابش رادیواکتیو را آزاد می کنند . این اتمها نهایتاً عناصر جدیدی را تشکیل می دهند.

ضرب المثل

آب بر آتش زدن (فتنه ای را نشاندن ،غمی را تسلی دادن )

مسابقه
برای شرکت در مسابقه، شماره شما باید در سیستم ثبت شود

سوال شماره 11809 تأیید کننده: ستایش
کتاب داستان راستان اثرکیست؟
(1) استادمطهری
(2) دکتر رجایی
(3) ذکتر شریعتی
(4) شهیدباهنر
پاسخ صحیح را به صورت
شماره سوال:پاسخ صحیح
به شماره 5000 2853 080 909 پیامک کنید.
مثال: از چپ به راست بخوانید 11809:3
هر روز یک نفر از کسانی که پاسخ صحیح داده باشند به قید قرعه، عضو ویژه اورداپ خواهند شد.
در صورت ویژه بودن امتیاز آن به شما اضافه خواهد شد.

صفحات ایجاد شده توسط اعضا