آخرین رقص عاشفانه!

آخرین رقص عاشقانه – داستان عاشقانه
روی تپه بودند. آفتاب داشت غروب می کرد.
آن دو داشتند می رقصیدند. ابرها در افق
به رنگ نارنجی و بنفش در آمده بودند.
دختر سرمست و خوشحال می خواند: این
گیوتین است و آن نبات این برای مرگ، آن
برای حیات می چرخیدند وتاب می خوردند. و
پسر محو صورت او شده بود که با حاشیه
موهای سیاهش شبیه به عکس های مراسم
سوگواری شده بود. جلاد بیا، آماده شو
معشوقم اینجاست، منتظر تو پسر خم شد.
پیشانی اش را بوسید و او را بلند کرد.او
با خوشحالی خندید. پسر به یاد نمی آورد آ

آخرین باری را که او را اینقدر خوشحال
دیده بود. روی تپه می رقصیم، در تیغستان
می گردیم می خوریم، می نوشیم، شادیم تا
نفس در سینه داریم آهنگ تمام شد و اولین
ستاره ها در آسمان پدیدار شدند.پسر در
مقابل دختر خم شد. از موهای هر دوشون عرق
می چکید. دختر لبخند زیبایی بر لبش بود.
زیباتر از آسمان بالای سرشان. و گفت
“وقتشه، وقت بیدار شدنه” پسر بیدار شد.
جای او روی تخت خالی بود. و او تنها بود.
حلقه اش را دستش کرد و از رختخواب بلند
شد.

فقط کامنت    

ایجاد کننده

بیابان ها ، خشک ترین مناطق دنیا هستند دراین مناطق ، مااه ها وگاهی سال ها باران نمی بارد. در بعضی از بیابان ها ، هیچوقت باران نمی بارد .فقط گاهی باد می وزد و در اثر وزش باد ، تپه های شنی متحرک به وجود میآید.

ضرب المثل

آب آورده را آب می برد (مفت به دست آمده مفت هم ازدست می رود.)

مسابقه
برای شرکت در مسابقه، شماره شما باید در سیستم ثبت شود

سوال شماره 6982 تأیید کننده: fire girl
کتاب تاریخ تمدن اثر کیست؟
(1) ویل دورانت
(2) عبدالحسین زرین کوب
(3) گوته
(4) دکتر عباس اقبال آشتیانی
پاسخ صحیح را به صورت
شماره سوال:پاسخ صحیح
به شماره 5000 2853 080 909 پیامک کنید.
مثال: از چپ به راست بخوانید 6982:1
هر روز یک نفر از کسانی که پاسخ صحیح داده باشند به قید قرعه، عضو ویژه اورداپ خواهند شد.
در صورت ویژه بودن امتیاز آن به شما اضافه خواهد شد.

صفحات ایجاد شده توسط اعضا