اشعار سمیه رمضانی
مجمعه اشعار نو از شاعر جوان کشور سمیه
رمضانی شعرهای زیبا که نوید یک شاعر
اینده دار را میدهد
تصنیف های عاشقانه ام را
زیر باران خواندم
باران گریست
***
بانوی دریا صدایم کن که من
سخت دلتنگم برای تو
***
انگار قرن هاست می شناسمت
ای اهورایی ترین فریاد
بند بند وجودم از آن تو
آتش بهانه هایم را به کجا بسپارم
که تو نو بهار منی
دلشوره ام را
خیالم را
باقی بقایم را
به خاطر عشق تو دوست دارم
****
زبان سکوتت پرا از مستی پاک مرداب
که من غرق آن چشم های به ظاهر عجیبم
***
شکوفه های عاشقی تو دست من چه ها کند
خدا کند که مهر من را به دل تو وا کند
***
آن سان که در چشم عاشقم پیداشدی
بوی بهار نارنج را
ازپشت پنجره ی چوبی قدیمی
غزل سرودم
وبرای اولین بار
بوی بهار را
درمعصومیت سیب های کال
حس کردم
***
بی تو اتفاق مرگ من
داستان تدریجی گندم زاری تشنست
که در
چشم باد
با موسیقی مست باران
جان می سپارد
شعرازسمیه رمضانى
***
می شود برگردی و آغوش بر من وا کنی
مثل مروارید من را توی قلبت جا کنی
شاعرسمیه رمضانی