سیگار کشیدن در کلیسا ونکته راهبردی

داستان زیبا وقابل تامل سیگار کشیدن در کلیسا ونکته راهبردی

در بازگشت از کلیسا، جک از دوستش ماکس می پرسد: فکر می کنی آیا می شود هنگام دعا کردن سیگار کشید؟ ماکس جواب می دهد: چرا از کشیش نمی پرسی؟
جک نزد کشيش مي رود و مي پرسد: جناب کشيش، مي توانم وقتي در حال دعا کردن هستم، سيگار بکشم.
کشيش پاسخ مي دهد: نه، پسرم، نمي شود. اين بي ادبي به مذهب و کلیساست.
جک نتيجه را براي دوستش ماکس بازگو مي کند.
ماکس مي گويد: تعجبي نداره. تو سئوال را درست مطرح نکردي. بگذار من بپرسم.
ماکس نزد کشيش مي رود و مي پرسد: آيا وقتي در حال سيگار کشيدن هستم مي توانم دعا کنم؟
کشيش مشتاقانه پاسخ مي دهد: مطمئناًً، پسرم. مطمئناً.
پاسخي که دريافت مي کنيد بستگي به پرسشي دارد که پرسيده ايد.

نگاه راهبردی:
زمانی که با یک مساله روبرو می شویم می شود به گونه ای این مساله را تبدیل به سوال کرد که این مساله بشود فرصت/امکان/ظرفیت یا این مساله بشود چالش/مشکل/مانع.
مثال: عدم وجود تجربه پیشینی در یک صنعت می شود به صورت یک نکته منفی در نظر گرفته شود (چرا تا به حال کسی چنین کاری نکرده است!) هم می شود به صورت یک پدیده مثبت تلقی شود (ما اولین نفری هستیم که به این ایده رسیده ایم و اگر آن را عملی کنیم تا مدت ها می توانیم از مزایای انحصاری آن استفاده کنیم).
از گذشته ها به دفعات شنیده ایم که طرح سوال خوب نیمی از جواب است. این نکته درست را جدی بگیریم.

تمرین عملی: دو عینک
همیشه در جیب خود دو عینک داشته باشیم.
برای هر موضوعی سعی کنیم دو صورت مساله تعریف کنیم. یک بار از زاویه مثبت یک بار از زاویه منفی. اینگونه ذهن خود را ورزش می دهیم که در اولین تعریف از مساله (که معمولا منفی نگرانه است) لنگرگیری نکند