فقط تو و .


ما شکست خوردیم

در آسانسوری که پایین می رفت

خوابِ رقصیدن بر بامِ آسمان خراش می دیدیم

وَ رؤیاهای ما

با پوکه ی سیگارهایمان

زیرِ میزهای تحریرلگدمال می شدند.

آن قدر به جلدِ مفتش خزیدیم

که چرکنویسِ سروده هامان

از نسخه ی نهایی شان شاعرانه تر شدند

وَ ندانستیم که زخم

با پنهان کردنِ چرک

درمان نمی شود.

یغما گلرویی

فقط کامنت    

ایجاد کننده
صفحات ایجاد شده توسط اعضا