وقتی سوار ماشین میشد گفت
وقتی سوار ماشین میشد گفت که به دوستانش گفته امشب با پسرم برای گردش بیرون میرود و آنان خیلی تحت تاثیر قرار گرفتهاند و نمیتوانند برای شنیدن ما وقع امشب منتظر بمانند.
ما به رستورانی رفتیم که هر چند لوکس نبود ولی بسیار راحت و دنج بود.
دستم را چنان گرفته بود که گویی همسر رئیس جمهور بود. پس از اینکه نشستیم به خواندن منوی رستوران مشغول شدم.
هنگام خواندن از بالای منو نگاهی به چهره مادرم انداختم و دیدم با لبخندی حاکی از یادآوری خاطرات گذشته به من مینگرد و به من گفت یادش میآید که وقتی من کوچک بودم
قوه چشایی پروانه ها ، در پای آنان تعبیه شده است.
مادر عاشق بی عار است ( هر چند فرزند نامهربان باشد ،مادر از مهر و محبت نسبت به او دست نمی کشد )
پاسخ صحیح را به صورت شماره سوال:پاسخ صحیح به شماره 5000 2853 080 909 پیامک کنید. مثال: از چپ به راست بخوانید 20100:3 |
در صورت ویژه بودن امتیاز آن به شما اضافه خواهد شد.