تعاریف

اشک تعریف کوتاه: مایع بی رنگ هزار رنگ
تعریف بلند: مایعی است که سرچشمه‌ی آنذهن است و سپس مایعی شود که گرداگردکره‌ی چشم حلقه زند و به تدریج سطح چشمرا بپوشاند. زین پس سه راه در پیش دارد: 1.اگر فرد عمودی باشد، بر پلک پایین جمعشود و آنک بر گونه درغلتد و پهنای صورترا بگیرد. 2. اگر فرد افقی باشد به پشتخوابیده، از گوشه های چشم خارج شودموهای طرفین را خیس کند. 3. اگر فرد مایلبه جلو باشد، به یکباره از روی پلک بهبیرون چکد و از فرد جدا افتد. کسی را کهگویند چون اشک از چشمم افتادی از اینگونه ا

گریه
تعریف کوتا: ابزار ابراز احساس دوگانه‌ی غم/شادی
تعریف بلند: واکنشی عاطفیه که بدون اراده در برابر غم یا شادی از فرد سر می‌زنه. گاهی معنای نفرت می‌ده؛ گاهی از سر درد بلند می‌شه؛ بعضی وختا دم غروب و تنهایی سراغمون می‌آد؛ یه وختاییم که تو خاطرات گذشته غرق می‌شیم، سروکله‌ش پیدا میشه. یه وختم یه موفقیت فوق‌العاده یا دیدار غیرمنتظره با یکی که خیلی دوسش داریم از خوشحالی گریه‌مون می‌آد.