زئووس0831
زئووس0831 | |
لطفا عضو شوید | |
و ما اینک ... فروتر و فراتر از همیشه ایم... | |
| |
تاریخ عضویت: | 1 ارديبهشت 91 |
---|---|
تولد: | 13 تير |
محل زندگی: | |
جنسیت: | آقا، متأهل |
تحصیلات: | علوم تجربی، مشغول به کار |
129,775 ثانیه، حضور | |
عضو تأیید شده | |
موزیک مورد علاقه زئووس0831
تشکر و قدردانی رسمی زئووس0831
توسط وبمستر اورداپ در تاریخ 13 تير 00
یک دنیا شادی ✦ هزار هزار کلمه محبت ✦ صد عدد شمع روی کیک و عمری دراز برایت آرزومندیم.
تولدت مبارک!
توسط وبمستر اورداپ در تاریخ 15 ارديبهشت 99
شکفتن نوگل زیبایتان در دشتی از یاسهای مهربانی با نجوی سیمین آبشاران تهنیت باد
از طرف دوستان
توسط وبمستر اورداپ در تاریخ 12 تير 98
دوست عزیزم، به اوج رسیدن و در اوج ماندن را برایت آرزومندم تولدت مبارک
تصاویر ارسال شده زئووس0831
خسته اونیه که نمیتونه بخوابه ...
"5:38 صبح ...
سر آن ندارد امشب که برآید آفتابی
چه خیالها گذر کرد و گذر نکرد خوابی....
خسته روحی بدترین چیز....
الان تو خواب نازی...
پس کِی اوضاع بهتر میشه ٫؟
روباه :
از وقتی بفهمی همه چی به خودت بستگی داره ...
سلام خوش برگشتی
هرچی سنگش زدن ، سنگ بشکنه........
قلب سنگی ندوس
ولی ی روزی دلت میگیره.
اندکی فاصله باقی بماند.
بگذارید نسیم های آسمانی،
در میان شما به رقص در آیند.
به هم عشق بورزید،
اما از عشق ، بند نسازید.
بهتر آن است که عشق،
دریایی باشد مواج
که ساحل وجود شما را به هم بپیوندد.
جام یکدیگر را پر کنید،
نان خود را با معشوق خود تقسیم کنید،
اما هر گز از یک گرده ی نان نخورید.
با هم آواز بخوانید، برقصید و شادمانی کنید،
اما تنهایی را از هم نستانید،
همان گونه که تارهای چنگ تنها هستند،
اما به یک آهنگ مِترُنماند.
دل خویش را به یکدیگر بدهید،
اما هنگامی که آن را میگیرید زندانیش نکنید.
زیرا تنها دستهای فراخ زندگیست
که می تواند دل های شما را در خود نگه دارد.
در کنار هم بایستید،
اما نه بسیار تنگاتنگ؛
زیرا ستون های بلند معبد،
دور از هم میایستند،
و درخت بلوط و درخت سرو،
در سایه ی یکدیگر،
هر گز نمیبالند.
و در آخر…
به یاد داشته باش،
کسی که دوستش داری
نیمهی دیگر تو نیست…
او خود تو هستی،
در جای دگر، در کالبدی دگر…
همانطور که من، خود تو هستم.
#ودیگرهیـــچـ...
چه طوری خود من
از اين متنای پیچیده و فلسفی خوشم نمیاد
وقتی که تو در خوابی ......
یکی از شاهکار موزیکهای داریوش اقبالی هست گوشش کنید حتما
آو... با اجازه کپی میشه
سلام امید خوبی؟ سوشی خوبه؟ روبراهین؟
تو رووووح یئک یئکتون
زود نبود برا خوابیدن؟ مهری کجایی که امیدت داره میسوزه
من دیر فهمیدم، اما درست فهمیدم؛
همه چیز از من آغاز میشد
همه چیز
نویسنده متن
با منی مهدیه ؟
بامنی مهدیه؟
همیشه هم اینطور نیس
اها
نویسنده متن
خیلی وقت اینجوری شدم
گاهی برای. بعضی ادما سخته
خب یک رابطه باتلاشه که ادامه دارمیشه باید تلاش کرد. وگرنه که همه ول کردنو بیخیال شدنو بلدن
کاملا با این متن موافقم البته عمل کردن بهش سخته......ارمان اونی که رفیق واقعیه هیچوقت تنهات نمیذاره....این متن برای بقیه ی ادمای زندگیته ...
ولی ادم اینطوری همیشه تنهامیمونه. بنظرم باید بگردیم و تلاش کنیم تا یک رفیق یایک همدم خوبی رو برای خودمون انتخاب کنیم
چرا این خدا و بنده هاش تایپ هم نیستن
یعنی فقط مرگ حقه ؟؟؟
عشق حق نیست؟؟؟
آرزو ؟
زندگی ؟!
ای بابا . . . .
شیش و بیست صبح
بیست و دومِ مثلا نوروز
این روزا مرگم حق نیست چه برسه باقیه چیزا
از یه جایی به بعد دیگه دنبال خوشبختی نمیگردی....
فقط دلت میخواد دیگه اذیت نشی...
چسب زخم بزن
آنجا هست که میگویند تا دهانتان سرویس نشود دست بردار نیستیم
دلت شاد
درسته
من بد آورده دنیای پُر از بیم و امید....
مثل واگیر ترین حادثه دورم کردند.....
گور بابای سر و این همه سرگردانی ...... مرده شورِ شب و روزِ من و این حال خراب .....
کَفَنِ گرم به تن کردم در این شهر غریب.....
بختِ نامرد بزن ، بد به دلت راه نده.....
گرچه رو زخمی ام و دست کج و تند زبان .....
واقعا سوختم و باختم و دود شدم .....
این بتان را که با دستان خودم ساختم!!! لعنتی پیش خودم زیر سوالم بردند ....
همه را سنگ زدم ، باختم و دور شدم....
من خودم با همه خود بودم و تنهای خودم....
عهد کردم که دگر خودم پشت خودم باشم و بس.....
هرکسی دور تر است عاقبت اندیش تر است....
قشنگه
خیلی قشنگ بود...
کَفَنِ گرم به تن کردم در این شهر غریب
واقعا سوختمو باختم و دود شدم ...
قسمت ما گر باده و گر خون جگر بود
ما نوبت خود را گذراندیم و گذشتیم ....